بر شانه های تو
وقتی که شانههایم در زیر بار حادثه میخواست بشکند
یک لحظه
از خیال پریشان من گذشت
"بر شانههای تو..."
بر شانههای تو
میشد اگر سری بگذارم
وین بغض درد را
از تنگنای سینه برارم
به هایهای
آن جان پناه مهر
شاید که میتوانست
از بار این مصیبت سنگین
آسودهام کند!(فریدون مشیری)