در تاریخ موسیقی ، دوران بینا بینی گذر از سبک باروک تا شکوفایی کامل سبک کلاسیک دوره پیش کلاسیک خوانده میش ود ؛ دوره ای که از حدود 1730تا 1770 به درازا کشید دگرگونی سلیقه ای موسیقیایی با دگرگونی پیشین در هنرهای بصری همانندی داشت این سبک نو ، حتی هنگامی که باخ و هندل به خلق شاهکارهای باروک می پرداختند نیز رو به بسط و گسترش بود کارل فلیپ امانوئل باخ (1788 _ 1714 ) و یوهان کریستان باخ
( 1782 _ 1735 ) پسران باخ ، از پیشگامان این سبک بودند در میانه سده هجدهم ، توجه آهنگسازان بر سادگی و وضوح متمرکز بود و هرچه بیشتر از آنچه سبب غنای آثار پایانی باروک شده بود دوری می جستند توجه به ملودی خوش آهنگ و هارمونی ساده سبب شد که بافت پلی فونیک کنار گذاشته شود . کارل فلیپ امانوئل باخ ، موسیقی برخوردار از تقلید اکید پلی فونیک را ( خشک و مطرود و فضل فروشانه ) توصیف کرده است . آهنگسازان میانه سده هجدهم شنوندگانشان را با گونه ای از موسیقی که دارای تضاد های حالت و تم بود سرگرم می کردند . برای این موسیقی سبک و دلپذیر اصطلاح سبک گالان ( سبک با شکوه و زیبا ) به کار می رفت
اصطلاح کلاسیک معانی گوناگونی دارد و به همین سبب می تواند شبهه انگیز باشد این اصطلاح گاه به دوران باستانی یونانی و روم اشاره دارد یا ممکن است برای هر اثری که از جذابیت پایدار و همیشگی برخوردار است به کار رود ( مانند فیلم کلاسیک ) بسیاری از مردم اصطلاح موسیقی کلاسیک را برای هرگونه از موسیقی که راک ، جاز ، عامیانه ( فولکلوریک)، یا پاپ نباشد به کار می برند .
نام نویسان موسیقی ، اصطلاح کلاسیک را از حوزه ای در تاریخ هنر که معنای ویژه تری دارد وام گرفته اند . نقاشی ، پیکره سازی و معماری سده هجدهم و اوایل سده نوزدهم اغلب تاثیر پذیرفته از سرمشق های یونانی و رومی بوده است . اما موسیقی این دوره چندان ارتباطی با موسیقی عصر باستان ندارد . اشتراک مهم و در خور توجه میان موسیقی ( کلاسیک ) و هنر ( تجسمی نو کلاسیک ) آن است که هر دو تاکیدی یکسان بر توازن و وضوح ساختاری دارند . این ویژگی ها را می تواند در سبک کمال یافته و متعالی کلاسیک در موسیقی که آن را بررسی خواهیم کرد ،یافت . این سبک از حدود( 1770 تا 1820) شکوفا بود و بزرگترین آهنگسازانش ، یوزف هایدن (1809 _ 1732 ) ولفگانگ آمادئوس موتسارت (1791_ 1756) و لودویگ وان بتهوون (1827 _ 1770) بودند .
"ویژگی های سبک کلاسیک "
تضاد حالت :
ارائه تضاد و تنوع فراوان حالت ، در موسیق کلاسیک بر جستگی تازه ای یافت. یک قطعه از موسیقی دوره ی پایانی باروک فقط حسی یکتا را منتقل می کند ، اما یک اثر کلاسیک در بر دارنده حالت هایی متلاطم و پیوسته دگرگون شونده است . در آثار کلاسیک ، موسیقی دراماتیک و خروشان می تواند نغمه رقصی سبکبال را در پی داشته باشد . در این موسیقی ، نه فقط در یک موومان تم هایی متضاد هست، بلکه یک تم به تنهایی نیز ممکن است در خود عواملی متضاد و متمایز داشته باشد .
تغیر حالت در موسیقی کلاسیک ممکن است تدریجی یا ناگهانی بوده و به این ترتیب بیانگر کشاکش میان امواج خروشان هیجان و سکون و آرامش باشد . اما چنین کشاکشی در مهار کامل آهنگساز است استادانی چون هایدن ، موتسارت ، و بتهوون می توانستند اثری با حالت های پس متنوع را از انسجام و ساختاری منطقی بر خوردار سازند
ریتم :
انعطاف ریتم نیز عامل دیگری است که موسیقی کلاسیک را متنوع می کند اثر کلاسیک از غنای الگوهای ریتمیک برخوردار است ، اما سبک کلاسیک در بر دارنده سکوت های نا متناظر ، سنکوپ ها و گذر هایی فراوان از تنهای کشیده به نت های کوتاه است و دگرگونی یک الگوی ریتمیک به الگویی دیگر ممکن است ناگهانی یا تدریجی رخ دهد.
بافت :
موسیقی کلاسیک، در تقابل با بافت پلی فونیک موسیقی دوره پایانی باروک ، در اساس بافتی هوموفونیک دارد . در موسیقی کلاسیک بافت نیز به اندازه ریتم انعطاف پذیر است در قطعه های کلاسیک ، به تدریج یا ناگهان از یک بافت به بافت دیگر گریز زده می شود . یک قطعه کلاسیک می تواند با بافت هوموفونیک ، که دارای یکی ملودی و همراهی ساده آن است، آغاز شود و سپس به بافت پیچیده تر پلی فونیکی راه ببرد که شاخص آن دو ملودی همزمان یا تکه های ملودیکی هستند که میان سازهای گونگون تقلید می شوند .
ملودی :
ملودی های کلاسیک از خوش آهنگ ترین و و به یاد ماندترین ملودی ها هستند . حتی تم های آثاری بسیار پیچیده نیز ممکن است رنگ و بویی از ملودی های عامیانه و مردم پسند داشته باشند و آهنگسازان کلاسیک گاه حتی نغمه های عامیانه را نیز در آثارشان به کار گرفته اند .
آهنگسازان کلاسیک ، خود نیز اغلب تم هایی را به نگارش در می آوردند که سرشتی مردم پسند داشت .
ملودی های کلاسیک اغلب کبفیتی متوازن و متقارن دارند ، زیرا بیشتر از دو عبارت هم اندازه تشکیل شده اند در این ملودی ها ، عبارت دوم ممکن است آغازی مانند عبارت اول داشته باشد اما پایانی قاطع تر دارد .
دینامیک و پیانو:
علاقه آهنگسازان کلاسیک به ( سایه _ روشن ) های احساس ، آن ها را به استفاده گسترده از دگزگونی های تدریجی دینامیک _ کرشندو و دی کرشندو _ سوق داد .
کرشندو و دی کرشندو هر دو بدعت هایی هیجان انگیز بودند ؛ گاه شنوندگان با شنیدن آنها هیجان زده از جا
می پریدند . در دوره کلاسیک اشتیاق به تغییر های تدریجی دینامیک سبب شد تا پیانو جایگزین کلاوسن شود . پیانیست می تواند با تغییر فشار انگشت بر شستی ، قوی تر یا ملایم تر بنوازد .
ارکستر کلاسیک :
در د.وره کلاسیک ارکستر تازه تکامل یافت . ارکستر کلاسیک به رغم ارکستر باروک که ساختار آن می توانست از قطعه ای به قطعه دیگر تغییر یابد گروهی معین و مقرر را از نوازندگان داشت که شامل چهار گروه بود : زهی ها ، بادی های چوبی ، بادی های برنجی و کوبه ای ها .
آهنگسازان کلاسیک از رنگسوتی سازهای منفرد ارکستر بهره جستند آناه بر خلاف آهنگسازان باروک سازها را یکسان تلقی نمی کردند . آهنگسازان کلاسیک اجازه نمی دادند که ابوا در سراسر یک موومان به مضاعف کردن یک ملودی ویولون بپردازد در یک قطعه کلاسیک ، تنوع رنگ سوتی بیشتر و دگرگونی های رنگ آمیزی سریع تر است . تم نیز می تواند ابتدا توسط تمام ارکستر آغاز شده ، به زهی ها انتقال یافته و سپس در ادامه ، اجرای آن به بادی های چوبی واگذار شود
فرم های کلاسیک :
آثار سازی دوره کلاسیک اغلب از چندین موومان تشکیل شده اند که از نظر تمپو و سرشت متضاد یکدیگرند . در این آثار ، اغلب چهار موومان وجود دارد که با چنین ترتیبی به دنبال یکدیگر آمده اند :
1_ موومان تند
2_ موومان کند
3_ موومانی مرتبط با تم رقص
4_ موومان تند