نوشته های سارا

همه چی توش پیدا می شه!

نوشته های سارا

همه چی توش پیدا می شه!

آن اتفاق شورانگیز آن حادثه ی پر ماجرا از راه رسید و من هنوز ناباورانه به آن چه گذشت خیره خیره نگاه می کنم! این اولین بار بود شاید هم آخرین بار اما هر چه بود چنان مرا از خودم جدا کرد که حس کردم دیگر توان ماندن ندارم!و اشتباه کردم چون حتی توان رفتن هم نداشتم!

کاش می شد همه ی آنچه را که درونم را اینگونه زیرو رو کرد فریاد کنم اما....کسی که برایش نوشتم سکوتم را نیز می فهمد!

ای همه ی پنجره ها رو به تو     شهرو ده آشفته ی آشوب تو

کوه مه آلود پر ابهام من             عشق پرآوازه ی گم نام من

ای عسل از شوق تو شیرین شده   شهر شب از چشم تو آذین شده

کاش دلم پیش شما بود وبس         آنطرف پنجره ها بود و بس

من همه ویرانی و ویرانی ام        حک شده این نقش به پیشانی ام ...